Web Analytics Made Easy - Statcounter

ساعت 24- قتل شوهر صیغه‌ای با لوله آهنی توسط یک زن در کرج صورت گرفت و این جنایت هولناک را رقم زد.زن جوان که پس از درگیری با شوهر صیغه‌ای خود، او را با لوله آهنی به قتل رسانده بود در کرج دستگیر شد.شامگاه شانزدهم دی امسال ساکنان ساختمانی در یکی از محله‌های ماهدشت با پلیس تماس گرفتند و از قتل مرد جوانی خبر دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اهالی با شنیدن صدای درگیری از یکی از واحدهای ساختمان به موضوع مشکوک شدند و خود را مقابل در این واحد رساندند و با جسد مردی در پذیرایی روبه‌رو شدند.

پس از این تماس، تیمی از ماموران اداره مبارزه با جرایم جنایی همراه بازپرس جنایی در محل جنایت حاضر شدند. جسد مرد جوانی غرق در خون در گوشه‌ای از پذیرایی افتاده بود. تحقیقات محلی نشان داد، زن جوانی به تنهایی در این آپارتمان زندگی می‌کرد. بررسی صحنه قتل نشان داد، جنایت هنگام صرف شام رخ داده بود.

سرهنگ محمد نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز گفت: با تحقیقات مقدماتی، ماموران به بازجویی از زن ۳۴ساله صاحبخانه پرداختند. زن جوان در همان مراحل اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: اهل یکی از استان‌های مرکزی هستم و بعد از جدایی از همسر اولم به کرج آمدم و اینجا زندگی می‌کردم. مقتول را از هشت سال قبل می‌شناختم و وقتی فهمید به کرج آمده‌ام، او هم به اینجا آمد. به صورت لفظی صیغه محرمیت خواندیم.

بعد از مدتی با هم مشکل پیدا کردیم و تصمیم گرفتم از او جدا شوم اما او مخالفت می‌کرد. وقتی فهمید تصمیمم جدی است، تهدید کرد اگر از او جدا شوم، فیلم و عکس‌های خصوصی را که از من دارد، منتشر می‌کند. امشب - شب قتل- او را به خانه‌ام دعوت کردم تا مشکل را حل کنیم. از او خواستم بدون تهدید از هم جدا شویم که دوباره تهدیدهایش را تکرار کرد. من هم عصبانی شدم و از زیر گاز لوله‌ای آهنی برداشتم و ضربه‌ای به سرش زدم که بر اثر همین ضربه جان باخت.
وی خاطر نشان کرد: پس از اعترافات متهم، او با قرار قانونی بازداشت شد و تحقیقات از او درباره ادعاهایش ادامه دارد.

رکنا

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۶۵۴۳۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی می‌آید ماحصل گفتگو با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.

بی‌قرار رفتن بود

بنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نمازهای جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آن‌ها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آن‌ها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.

خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم.

شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آن‌ها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.

بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499

دیگر خبرها

  • خواص شگفت‌انگیز این میوه برای سلامت قلب
  • جلوگیری از خسارت سیل با تجهیزات بسیج سازندگی در مختاران
  • شهرداری بر پرداخت به موقع حقوق کارگران نظارت کند
  • خیزش دانشجویی در آمریکا جنایت اسرائیل را نشان داد
  • مخالفت سوئد با تحقیقات بین‌المللی درباره انفجار «نورد استریم»
  • بازداشت عامل جنایت خونین در بوستان ولایت
  • تصاویر پهپادها جنایت جدید ضدبشری اسرائیل در غزه را فاش کرد
  • تصاویر پهپادها جنایت جدید ضدبشری اسرائیل در غزه را فاش کرد+ فیلم
  • این شهید حتی موقع به‌ دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
  • دستگیری ۳ متهم به قتل در یک روز